۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

زندانی

عاشقی
در حاشیه ی فراموشی
زیر سو سویِ نَفسِ قاصدکی که به آزادیِ مشروطِ بادبادک
دل بسته است
می پوسد

۱۳۹۰ آذر ۲۹, سه‌شنبه

خودکشی

من رمیده نیستم.
اینبار
به اختیار خود
در طلای چشمانِ تو غرق می شوم...
من عاشق می شوم.

۱۳۹۰ آذر ۲۷, یکشنبه

هجومِ همیشگیِ تو

رهایی می خواهم از تو
در دنیایی که حتا
عطر نرگس هایش از آنِ توست...

۱۳۹۰ آذر ۲۵, جمعه

حجمِ زندگی

اجابت های از دهن افتادهُ
آدم های از قلم افتاده
که من میانشان تاب می خورم ...

۱۳۹۰ آذر ۲۲, سه‌شنبه

...

بر این ویرانه پا مگذار 
که برهنه ی احساساتِ من
درنده خو
تیز و برنده
در انتظارِ خونِ تازه اند
بر این ویرانه،
پا مگذار...

۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه

معاشقه

بسترم
پر از شب و ماه است
آنگاهشان
که به هم می آمیزند...

۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبه

ما، هر دو بازنده

من دست می کشم
به سقفِ بی انتهای چشمهای تو
تو دست می کشی
به حسرتِ دمیده در هوای سینه ام...