بی بی مهتاب
۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه
خراش
قلبم می سوزد
از
تیزی ِ زبانت
تب
این تب
تب ِ تنهاییست ...
۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه
گیسوی مهتاب
سیاهی که میریزد دورم
بیشتر می درخشم
حتا از خودم
۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه
رویا
فکرت بی هوا
می آید تو سرم
و لبخندی
روی لبم،
تو امید ِ ناگهانی هستی ...
۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه
خوش
با رویای تو
خوابیدن هم،
خواب ِ خوش است ...
۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه
آره
بوسه بر هر درد ِ بی درمان دواست.
۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه
نبود ....
نگران نگاه گم شده ات
کوچه را هزار بار
رفتم و آمدم
نبود ...
۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه
مهتاب
صبح می شود
ماه می رود
من می میرم
۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه
آنسوتر از شک
صورتم
گرم ِ سینه ات
لبخند ِ هماغوشی
بر لبم
۱۳۸۹ مهر ۲۷, سهشنبه
شک در تو
هایکو های بیات و شب مانده
نور ِ بی جان صبح گاهیو
منی که مرددم
۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه
بازی ِ لبهایت
لبان ِ طرب انگیزت
وسوسه ی
بوسه ی بی اجازه اند...
۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه
نیستی ...
رویایت را
"سخت"
به آغوش می فشارم
خودت که ... نیستی
۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه
بافته از عشق
به بهانه ی آغوشت
واژه می بافم
از عشق و دلتنگی
۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه
اجبار
وبلاگِ داریم ؟
جادوی بوسه
طعم ِ لبت
گس، شیرین، شور ...
مزه ی زندگیست
بوسیدنت
۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه
آرزوی آغوش ِ تو
تمام ِ آرزویم
تنگ در آغوشم،
زندگی می خندد...
سیاه ِ چشمانت
مات ِ نگاهت شدم
عاشق ماندم
ولی یادم نرفت
که چشمانت قهوه ای اند...
۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه
شب بوهای عاشق
تمام ِ شب،
بوی عشق می دهد
در خنده ی مهتاب
۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه
من
افسونزدهی چراغ ِ چشمانت
از خندهی مهتاب
چلچله میچینم
۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه
خدای ِ من، آغوش ِ تو
خدای ِ من
آغوش ِ تو را
برای ِ من
خالی خواهد کرد
۱۳۸۹ مهر ۱۳, سهشنبه
منت
آغوش ِ بی منتت
آرام ِ جسم و جان ِ من است.
۱۳۸۹ مهر ۱۱, یکشنبه
انتها
ته ِ تهش
منمو نگاه ِ تو و
صورت ِ زبرت.
بی خیال ِ تسبیح ...
۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه
من
منت شد بر
خاک!
که پا بدان آغشتمو
آب!
که به صورت پراکندمش.
این هر دو
به من مدیون.
کجایی ؟
دلتنگم.
دلتنگ ِ انتظارت را کشیدن ...
بی خواب ِ پاسخت را شنیدن ...
کجایی؟
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)