۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

خوشی ِ نا تمام ِ من

خیلی نمی گذرد از روزی که ذوق زده بودم برای سفیدی های روی لثه اش!
به همه می گفتم. هی . دخترم دندان در آورده ! بلاخره و بعد از یک سال و اندی که از عمرش می گذرد!

حالا هم همان است و من همچنان ذوق زده ام!
به همه می گویم. هی . دندان دخترم افتاده ! بلاخره و بعد از 6 سال و اندی که از عمرش می گذرد!


پ.ن: تا وقتی که بچه نداشته باشید حتا نمی توانید تصور کنید چقدر خوشیها به شما نزدیکند و چقدر نا تمام.

هیچ نظری موجود نیست: