۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

خاطره بازی

گاهی پیش میاد که میشینم و اخلاقیات و خصوصیاتم و چیزهای مورد علاقه ام رو ریشه یابی می کنم. هی میرم تو زندگی عقب، عقب، عقب تر... کلی خاطره برام زنده میشن که تو گوشه های ذهنم داشتن خاک می خوردن... این پروسه رو دوست دارم... اینکه می فهمم چی رو، چرا دوست دارم یا چرا فلان کار رو انجام میدم... و در این بین یه عالمه خاطره های گمشده ام رو پیدا می کنم...

کلن خاطره بازی رو دوست دارم .

هیچ نظری موجود نیست: